loading...
دانستنی ها
امیرحسین بازدید : 264 یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 نظرات (0)
  راز خوشبختی

 زیباترین قلعه های دنیا

 کاسبی پسرش را فرستاد تا راز خوشبختی را از فرزانه ترین انسان جهان بیاموزد. پسرک چهل روز در بیابان راه رفت، تا سرانجام به قلعه ی زیبایی بر فراز کوهی رسید. مرد فرزانه ای که پسرک می جست، آن جا می زیست. اما قهرمان ما به جای ملاقات با مردی مقدس، وارد تالاری شد و جنب وجوش عظیمی را دید؛ تاجران می آمدند و می رفتند، مردم در گوشه کنار صحبت می کردند، گروه موسیقی کوچکی نغمه های شیرین می نواختند ، و میزی مملو ازلذیذترین غذاهای بومی آن بخش از جهان، آن جا بود. مرد فرزانه با همه صحبت می کرد، و پسرک مجبور شد دو ساعت منتظر بماند تا مرد فرزانه به او توجه کند. 

 مرد فرزانه با دقت به دلیل ملاقات پسرک گوش داد، اما به او گفت: در آن لحظه فرصت ندارد تا راز خوشبختی را برایش توضیح دهد. به او پیشنهاد کرد نگاهی به گوشه کنار قصر بیندازد و دو ساعت بعد بازگردد. سپس یک قاشق چای خوری به پسرک داد و دو قطره روغن در آن ریخت و گفت : 

 " علاوه بر آن می خواهم از توخواهشی بکنم. هم چنان که می گردی، این قاشق را هم در دست بگیر و نگذار روغن درون آن بریزد." 

 پسرک شروع به بالا و پایین رفتن از پلکان های قصر کرد و درتمام آن مدت، چشمش را به آن قاشق دوخته بود. پس از دو ساعت به حضور مرد فرزانه بازگشت.

مرد فرزانه پرسید : فرش های ایرانی تالار غذا خوری ام را دیدی؟ باغی را دیدی که خلق کردنش برای استاد باغبان ده سال زمان برد؟ متوجه پوست نبشته های زیبای کتاب خانه ام شدی؟ 

  پسرک، شرم زده اعتراف کرد هیچ ندیده است. تنها دغدغه ی او این بود که روغنی که مردفرزانه به او سپرده بود،نریزد. مرد فرزانه گفت: 

  " پس بگرد و با شگفتی های دنیا من آشنا شو. اگر خانه ی کسی را نبینی، نمی توانی به او اعتماد کنی." پسرک قوت قلب گرفت، قاشق رابرداشت و بار دیگر به اکتشافات قصر پرداخت. این بار تمامی آثار روی دیوارهاو آویخته به سقف را تماشا کرد. باغ ها را دید، و کوه های گردا گردش را، لطافت گل هارا، و نیز سلیقه ای را که در نهادن هر اثر هنری در جای خود به کار رفته بود. هنگامی که نزد مرد فرزانه بازگشت، هر آنچه را که دیده بود، باتمام جزییات تعریف کرد. مرد فرزانه پرسید : 

 " اما آن دو قطره روغن که به تو سپرده بودم کجایند؟"پسرک به قاشق داخل دستش نگریست و دریافت که روغن ریخته است. فرزانه ترین فرزانگان گفته اند : 

  " پس این است یگانه پندی که می توانم یه تو بدهم : راز خوشبختی این است که همه ی شگفتی های جهان رابنگری، و هرگز آن دو قطره روغن درون قاشق را از یاد نبری.

برچسب ها راز خوشبختی ,
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    به نظرشما امکانات ومطالب سایت ما چطوربود؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 299
  • کل نظرات : 226
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 44
  • آی پی امروز : 42
  • آی پی دیروز : 32
  • بازدید امروز : 132
  • باردید دیروز : 135
  • گوگل امروز : 4
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 566
  • بازدید ماه : 3,048
  • بازدید سال : 33,873
  • بازدید کلی : 327,819
  • کدهای اختصاصی